سخنان آيت الله هاشمى رفسنجانى، دامتبركاته
|
در اواخر سال 1379 برخي از مراكز و مؤسّسات فعّال پژوهشي و فرهنگي كشور، به هم پيوستند و ((ستاد احياء و گسترش فرهنگ مهدويّت)) را تشكيل دادند. نام مراكز و مؤسّسهها به شرح زير است:
1- امور فرهنگي مسجد مقدس جمكران؛
2- بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود؛
3- مؤسّسهي فرهنگي موعود؛
4- مؤسّسهي فرهنگي انتظار نور؛
5- مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما.
يكي از كارهاي اين ستاد، ((جشنوارهي برترينهاي فرهنگ مهدويّت)) در سالروز آغاز امامت امام عصر عليه السلام است و در نهم ربيع الاول هر سال برگزار ميشود. نخستين جشنواره، نهم ربيعالاوّل 1422 ه-. ق (12 خرداد 1380) برگزار شد.
دومين جشنواره، با موضوع ((مهدويّت در مطبوعات (بررسي موضوع مهدويّت از 22 بهمن 1357 تا 22 بهمن 1380 در مطبوعات) نهم ربيع الاول 1423 ه-. ق برابر با يكم خرداد 1381 در سالن اجتماعات دارالشفاء قم برگزار شد.
مجموعهي حاضر، سخنان آية الله هاشمي رفسنجاني، دامت بركاته، در جشنوارهي برترينهاي فرهنگ مهدويّت در مطبوعات ميباشد.
تقدير از برگزاري همايش مهدويّت
بسم الله الرحمن الرحيم. ابتدا، از اين كه اين برنامهي مناسب را براي احياي حقايقي كه خيليها تلاش ميكنند تا آنها را در تاريخ مدفون كنند، برگزار كرديد، تشكّر ميكنم و به كساني كه توفيق پيدا كردند و امتياز گرفتند و توانستند جايزههاي اين همايش را به دست آورند، تبريك ميگويم. آناني هم كه جايزهاي دريافت نكردهاند، بدانند زحمت خود را كشيدهاند و إن شاء الله، توفيقات شان بيشتر خواهد شد.
به هر حال، براي مسابقه در كار خيري به نام اطّلاع رساني صحيح و مبارزه با بوقهاي تبليغاتي ضد ديني و ضد انقلابي، راهي باز شده است و إن شاء الله، اين تلاش، بيشتر خواهد شد.
پردامنه بودن بحث مهدويّت
مسئلهي مهدويّت و بحث دربارهي امام زمانعليه السلام آن قدر وسيع است و قلمرو بازي دارد كه انسان براي انتخاب عنوان بحث خود، مشكل پيدا ميكند. اكثر مسائل مربوط به امام زمانعليه السلام مسائل زندهي زمان ما است و لازم است دربارهي اينها، تحقيقات عميقي صورت گيرد و به اطّلاع مردم برسد.
مسئولان مربوط، بايد اين مسائل را مشخّص كنند و هر يك را به افرادي بسپارند تا آنان دربارهي آنها، پژوهش كنند و مسئلهي مهدويّت را كه دغدغهي ذهني خيليها است، روشن كنند.
من براي صحبتام در اين جا، چند نكتهي مهم را از ميان صدها مسئلهي مهم مهدويّت، برگزيدهام.
1- جهاني بودن مسئلهي مهدويّت
موضوع مهدويّت، يك مسئلهي واقعي جهاني و مورد توجّه انسان و آرمان بشريّت به شمار ميآيد؛ زيرا، مسئلهي اساسي مهدويّت، اين است كه بالاخره، يك روزي، اين دنيا، با اين همه شرّ و ناكاميها، عاقبت به خير ميشود و بشر - اين گل سرسبد آفرينش - به يك زندگي مناسب دست مييابد.
از اديان الهي، مانند يهوديّت و مسيحيّت، گرفته تا مكاتب بشري، به آيندهي ايده آل براي زندگي بشر اعتقاد دارند و مژدهي آن را دادهاند. محتواي مهدويّت، به عنوان يك واقعيّت، بر تاريخ حكومت ميكند. هر كس، هر مقدار، در مسئلهي آفرينش، انسان، رابطهي انسان با مخلوقات ديگر، رابطهي اين كرهي خاكي با جهان بي نهايت، فكر كند، ناچار به مسئلهي آيندهي انسان و جهان، خواهد انديشيد.
2- حتمي بودن ايجاد حكومتي عادل
تعجّب اين جا است كه جز گروههاي پوچ گرا، تقريباً همه و همه بر اين نكته اتّفاق دارند كه بشر، بالاخره، روزي، سعادت و آرامش و زندگي بدون ظلم و ستم را به چشم خويش خواهد ديد و آن را تجربه خواهد كرد.
روزي كه خداوند تبارك و تعالي، آدم را آفريد، فرشتگان پرسيدند: ((باز هم ظلم؟ باز هم ستم؟ باز هم تاريكي؟))، ولي خداوند مژده داد كه روزي در جهان خواهد آمد كه اثري از ظلم و ستم نباشد و دنيا، حكومتي عادل را ببيند.
خوش بختانه، آن قدر مباني و منابع مهدويّت، غني و محكم است كه انسان، اطمينان دارد كه آن وعدهي الهي، يك روزي تحقّق پيدا ميكند.
تشكيل حكومت جهاني با هدف عدالت آسماني و رفاه عمومي و امنيّت كامل براي همه و ترقّي و پيشرفت علمي و فنّي كه مصداق كامل تسخير طبيعت باشد، همان طور كه در قرآن بيان شده، مطمئناً، تحقّق يافتني است.
حكومت عدل مهدوي، چند ويژگي دارد:
الف) معصوم بودن حاكم
ما معتقديم كه رهبر آن حكومت جهاني، يك انسان معصوم و منزّه از خطا و اشتباه و آلودگي است. عنصر معصوم بودن رهبر، يك عنصر بسيار بسيار مهم است. ممكن است
در اين جهان، حكومتهاي مذهبي و مردمي تشكيل شود كه به دنبال اجراي عدالت باشند، ولي يقيناً رهبران شان معصوم نيستند، بلكه انسانهايي هستند كه يك قدري از ديگران در مسائلي مانند مديريّت و اراده و... برجستهتر هستند، از اين رو، دچار خطا و اشتباه و لغزش ميشوند، امّا حاكم آن حكومت جهاني، معصوم است و جهان را برابر قانون الهي، مديريّت ميكند.
ب) رشد فكري مردم
معصوم بودن حاكم، در حكومتهاي پيامبران پيشين نيز بوده است، امّا بحث جهاني بودن آنها مطرح نشده است؛ زيرا، دنياي آن زمانها با دنياي زمان ظهور حضرتعليه السلام تفاوت دارد. از شرايط مهم بهره بردن انسان از علوم كامل امام معصومعليه السلام اين است كه خود آدمي نيز آن چنان رشد فكري و عقلاني داشته باشد تا بتواند علم او را بفهمد و اجرا كند. از اين رو، در روايات مطرح شده است كه به لطف الهي، عقول و عواطف بشر كامل شده و علم مردم آن دوره، مثلاً چند درجه است و...
ج) همراه بودن عصارهي تاريخ با حضرت
در روايات آمده است كه هنگام ظهور حضرت، تعداد سيصد و سيزده تَن از انسانهايي كه آمدهاند و رفتهاند و الآن نه نامي از آنها است و نه يادي، زنده خواهند شد و حضرت را در قيام جهانياش ياري خواهند كرد.
اين كه اينان چه كساني هستند و چرا اين عدد مطرح شده است، اسراري دارد كه بايد تلاش كنيم و آنها را بفهميم، ولي آن چه مسلّم است، اين است كه آنان عصارهي تاريخاند و هر كدام نمايندهي بخشي از تاريخاند كه در خدمت حضرتعليه السلام براي ساخت آن دنيايي كه آرزوي همهي ما است، تلاش ميكنند.
3- برنامهي حكومت حضرتعليه السلام
نكتهي بعدي مربوط به حكومت جهاني مهديعليه السلام مسئلهي برنامه است. بالاخره آن دولتي را كه ما وعده ميدهيم، برنامه دارد و اين طور نيست كه حركت آن و مديريّت آن، صرفاً، بر اساس تجربه باشد. البته از تجربه هم استفاده ميشود. حكومت جهاني مهديعليه السلام مانند جمهوري اسلامي نيست كه از صفر شروع كرد. او، برنامه دارد، و برنامهاش، همين برنامهاي است كه در اديان الهي بوده، ولي حالا مندرس شده و خيليهايش در اختيار ما نيست و اگر هست، ما، آنها را نميفهميم. تعبير ((دين جديد)) كه در قيام حضرت مهديعليه السلام مطرح ميشود، به سبب اين است كه برنامههاي او براي ما روشن نيست.
قرآن، متني است كه دست نخورده است، ولي احاديث، با وجود تمامي تلاش محدّثان و فقيهان و...، ظنّي الصدور هستند و حقايقي از دين اسلام در يورشهاي گوناگون به مراكز تشيّع، از بين رفته و به دست ما نرسيده است.
در روايات كتابهايي براي امامان معصومعليهم السلام شمردهاند. نيز آمده است كه حضرت رسولصلي الله عليه وآله وسلم به حضرت عليعليه السلام بابهاي فراواني از علم آموخته كه از هر باب، بابهاي فراوان ديگري گشوده ميشود.
اينها، همه، در اختيار امام زمانعليه السلام است و آنها، براي حضرت ايشان، برنامهي هدايت و مديريّت جامعه است.
آن علوم، تنها، مربوط به زمين نيست، بلكه بحث كرات ديگر نيز هست. در قرآن، بحث تسخير شمس و قمر مطرح شده است. ما اينها را اين گونه تفسير ميكنيم كه مثلاً خورشيد در رشد گياهان تأثير دارد و ماه در جزر و مدّ دريا اثر ميگذارد، و بحث جاذبه را مطرح ميكنيم، ولي به نظر ميرسد همهي بحث، بحثِ تسخير خورشيد و ماه و... اينها نيست.
در روايات آمده است كه حضرتعليه السلام با ابر مسافرت ميكند، با نور مسافرت ميكند، لشكر امام زمانعليه السلام با نور حركت ميكنند، ما، تا فهم اين مطالب، فاصلهي زيادي داريم، ولي علائم اينها را الآن هم ميبينيم.
من نميخواهم منكر اعجازهاي امام زمانعليه السلام شوم؛ زيرا، حضرت وارث حضرت نوح و ابراهيم و موسي و عيسيعليهم السلام و... است، ولي به نظر ميرسد سلطهي انسان بر طبيعت، در آن زمان، به لطف الهي و بركت امام زمانعليه السلام به اوج ميرسد.
4- قدرت فراوان حكومت مهدوي
من، همين جا، مسئلهاي را بايد باز كنم. در زمان ظهور حضرتعليه السلام سخن از ميلياردها انسان است. هر نوع صحبتي كه از آراي مردم و انتخابات و... باشد، لازم است كه پشت سر تمام اينها يك قدرت كامل و مستحكمي باشد. در آن زمان، اين طور نيست كه همهي انسانها، فرشته شده باشند، بلكه همهي غرايز انسان، مانند انحصارطلبي، خود خواهي،... وجود دارد. درست است كه طبق برخي از روايات، شيطان، در آن زمان مهلتاش تمام ميشود، ولي در مقابل، چيزهاي ديگري هم داريم كه نشان ميدهد شر، همچنان ادامه دارد. اين غرايز، سبب طغيان و گريز از قانون است. بنابراين براي ادارهي آن همه جمعيّت و جلوگيري از ظلم و خون ريزي و... بايد قدرتي فائق و كامل وجود داشته باشد.
5- پيرايش مسئلهي مهدويّت از خرافات
قبلاً گفته شد، ظهور يك منجي براي اصلاح جامعهي بشري، در تمام اديان الهي و مكاتب بشري مطرح است، ولي به دقّت مكتب تشيّع و ذكر جزئيات و... حتّي نزد اهل سنّت هم نيست. اهل سنّت هم به يك مهدي كلّي معتقدند.
در منابع ما، روايات فراواني دربارهي حضرت مهديعليه السلام و قيام ايشان وجود دارد، ولي بايد دانست كه اين مطالب بايد بررسي شود و حق از ناحق جدا گردد. دربارهي حضرت ايشان، مطالب ناحق و نادرستي در سايهي نكتههاي صحيح ثبت و ضبط شده است. پيرايش اين روايات و مطالب، از آرزوهاي من است، ولي هر گاه اقدام به اين كار ميكنم، ميبينم كه به آساني نميشود آن مطالب ناحق را پاك كرد و به خود حق نميدهم به سادگي بگويم فلان مطلب يك نكتهي غلط است.
ادعاي حكومت بر جهان از سوي آمريكا
تشكيل جمهوري اسلامي، حركتي است در جهت حكومت جهاني حضرت مهديعليه السلام. سعي ما، اين است كه در چهارچوب آن حكومت، حركت كنيم. اين سعي و تلاش ما، در مقابل ايدهي كساني است كه از جهاني شدن و جهاني كردن حكومت شان سخن ميگويند.
جهاني شدن، اكنون، يك مقدار طبيعي است؛ يعني، به طور طبيعي، ارتباطات دارد زياد ميشود و منافع و مصايب بشر دارد به هم گره ميخورد.
محيط زيست را ديگر نميشود تجزيه كرد و گفت، ما مراعات كنيم و كشور همسايهي ما مراعات نكند. مسئلهي سلاحها و تجارت و توليد و انرژي و امنيّت، تقريباً، قابل تجزيه نيستند. طبيعت تكامل انسان، اين ارتباطات را بيشتر كرده است. ابتدا، افراد، جداگانه، مثلاً در جنگل زندگي ميكردند، سپس بحث قبيله مطرح شد و آن گاه شهرها به وجود آمدند و روزي بحث يك منطقه مطرح بوده و اينك جهاني شدن، خود را نشان داده است. اين، سير تكاملي بشر در بحث اجتماع است.
در اين زمان، قدرتهايي هستند كه ميخواهند اين جريان طبيعي دنيا را به نفع خودشان مصادره كنند و منافع خودشان را بيشتر كنند و به برنامههاي خودشان بپردازند. آنان، وقتي بحث ميكنند، حرفهايشان خيلي دهان پركن هستند، ولي آن حرفها و آرزوها به قوارهي آنان نميآيد. عمل و رفتار آنان، سابقهي آنان، همه و همه، ضد آن چيزي است كه ادعا ميكنند.
شما ببينيد ادعاهاي آنان چيست! خيلي خوب، جهاني شدن به سازمان ملل احتياج دارد، لذا سازمان ملل به وجود آمد. طبيعي بود كه در دنياي مرتبط و دنيايي كه خطر جنگ و نزاع و كشمكش آن را تهديد ميكرد، سازمان ملل، براي پيشبرد اهدافاش نياز به چيزي داشت كه ((منشور ملل متّحد)) نام گرفت، ولي آنان دخالت كردند و حقوق بشري نوشتند كه منافع ناعادلانهشان را تأمين كرد!
قدرتهايي مانند آمريكا و انگليس و فرانسه و... دست به دست هم دادند و امتيازي به نام ((حقّ وتو)) را براي خود قرار دادند تا بتوانند در مقابل تصميمات عاقلانهي دنيا، امّا مخالف منافع آنان، بايستند!
((حقّ وتو))، يك مطلب خيلي خطرناكي است كه آنان به خود دادهاند. اين كه ما بياييم و در يك حكومت جهاني و در خانوادهي بزرگ بشريّت، به كساني كه سر تا پا اسير هواي نفساند و از لحاظ اخلاقي ذليلاند و نميتوانند فراتر از تعصّبات خودشان عمل كنند، حقّي را به نام ((حقّ وتو)) بدهيم، چه سرانجامي خواهيم ديد جز آن چه الآن ميبينيم؟! آنان، بسيار متعصّبانه و بسيار ظالمانه و بسيار مغرورانه، همهي بشريّت را در خدمت خودشان ميبينند! حالا اگر يك رفتار عادلانهاي داشتند و درست عمل ميكردند، ممكن بود كه بشريّت، خيلي رنج نبرد، امّا رفتار آنان و با وجود اين حقّ وتو، جهان را به دوران ديكتاتوري اوّل برميگرداند و قانون جنگل را رواج ميدهد كه هر كس زورش بيشتر است، باقي بماند و ضعيفترها نابود شوند!
شما، همين رفتار جديد آمريكاييان را ببينيد! آيا اين طور آدمهايي حق دارند خودشان را صاحب دنيا بدانند و بگويند، ما ميخواهيم حكومت جهاني تشكيل دهيم؟! با اين بيعدالتيها و دو رنگيها و دو روييها و ظلمهايي كه ميكنند و با اين گزينشي عمل كردن در مسائل جهاني، كه جز در قانون جنگل نيست، آيا ميتوان جهاني آرام براي بشر ايجاد كرد؟
هرگاه دنيا خواسته است يك حركت عادلانهاي انجام دهد، اينان نگذاشتهاند و اگر قضيه آن چنان فاجعهآميز بوده است كه نميتوانستند آن را وتو كنند، در اجرايش سنگ اندازي كردهاند.
نمونهي اين گونه رفتار، همين واقعهي دل خراش ((جِنين)) است. فاجعه، آن قدر روشن بود كه نتوانستند وتو كنند و از اين كه كاري نكنند، خجالت كشيدند، حتي در خود نيويورك، خاخامهاي يهودي تظاهرات كردند و عليه اسراييل و آمريكا شعار دادند.
با اين كه خبرنگاران و رسانههاي دنيا، فاجعهي جنين را افشا كرده بودند، آنان تصميم ميگيرند كه ((كميتهي حقيقت ياب)) را تشكيل دهند، ولي همين را هم دولت اسراييل نپذيرفت و اعضاي اين كميته را نپذيرفت!
خوب، دنيا، با دولت اسراييل چه كرد؟ آقاي بوش گفت، شارون، مرد صلح است! همين آقايان، وقتي عراق به تصميم شوراي امنيّت عمل نكرد، بلافاصله، اين كشور را تحريم اقتصادي كردند كه اينك نيز ادامه دارد!
ما نميخواهيم از عراق دفاع كنيم، زيرا معتقديم كه آن كسي كه در آن كشور بر سر كار است، مثل خود آنان است، ولي ميخواهيم برخوردهاي دو گانه را نشان دهيم!
ما، الآن، با چنين داعيه داراني مواجه هستيم كه واقعاً ظالماند، متجاوزند، حريصاند، خودخواهاند! آنان، حتّي مقولههاي درست بشري را تا آن جايي ميخواهند كه به نفع شان است!
مسئلهي محيط زيست، يك مسئلهي جهاني است. اگر هوا آلوده شود، به همه جا سرايت ميكند. بنابراين، همه، بايد سلامت محيط زيست را مد نظر داشته باشند و درياها را آلوده نكنند و جنگلها را نابود نكنند و ميكروبهاي نابود كننده را به وجود نياورند. در اين زمينه هم آمريكا، از همكاري با دنيا طفره ميرود! همه، تعهّد كردند كه در پنج سال آينده، چند در صد از گازهاي مخرّب لايهي اُزن را كم كنند، ولي آمريكا، از اين پيمان خود را كنار كشيد!
نمونهي ديگر از برخوردهاي دو گانه سردمداران جهاني شدن، مسئلهي استفاده از نيروي اتم است.
فن آوري اتمي، در برق، كشاورزي، بهداشت و ... اثر مثبت دارد و زندگي بشر را ميتواند تغيير دهد. براي استفادهي صلحآميز از اين نيرو، تشكيلاتي به وجود آوردند و پيماني را نوشتند. ايران نيز اين پيمان را امضا كرده است و الآن، فعّاليّتهاي اتمي ما، زير نظر سازمان جهاني انرژي اتمي است و آنان كار ما را بازرسي ميكنند و حتّي اگر احتمال دهند كه در يك دانشگاه ما، روي اتم كار تحقيقات انجام ميگيرد، آن جا را هم بازرسي ميكنند، امّا با اين وجود، مستكبران، ما را به استفادهي غير مجاز متّهم ميكنند و جلوي بسياري از نيازهاي فنّي ما را گرفتهاند و به بهانهي چند منظوره بودن برخي از فن آوريها، حتّي محمولههاي ما را از كشتيها تخليّه ميكنند و اجازه نميدهند كه ما به آنها دست رسي داشته باشيم!
همهي اين كارهاي آنان در حالي انجام ميشود كه خودشان و اسراييل، همه گونه فعّاليّتهاي غير مجاز اتمي را دارند انجام ميدهند!
اعتراض به اين نوع جهاني شدن، نه تنها از سوي ما انجام ميگيرد، بلكه در خبرها داشتيم كه دويست هزار تَن از مردم، در اسپانيا تظاهرات كردند و اعتراض خود را اِعلام داشتند. الآن، در دنيا، انسانهايي كه از اين مظالم كارد به استخوان شان رسيده است، حاضر نيستند تسليم محض باشند، با اين نوع جهاني شدن، موافق نيستند و صداي اعتراض شان بلند است.
فلسطين، رسوا كنندهي آمريكا و اسراييل
آمريكا و اسراييل، چهرهي واقعي خودشان را در فلسطين نشان دادند و مردم دنيا فهميدند كه آنان، در شعار عدالت جهاني شان، چه مقدار صادقاند.
انسان، بايد خيلي بي انصاف و گستاخ باشد كه يك اردوگاهي مثل جِنين را كه هيچ سلاح دفاعي ندارد، با هواپيما و تانك و... مورد حمله قرار دهد و مردم آن جا را يا به خاك و خون بكشد و يا آواره كند و حتّي اجازه ندهد مجروحان مداوا شوند و آن گاه كه جوانان فلسطين با عمليات استشهادي، از همنوعان و سرزمينشان دفاع ميكنند، آنان را تروريست خطاب كند و كساني را كه مجروحان را مداوا ميكنند و ميپذيرند، حامي تروريست بداند و...!
خودباختگي برخي از خوديها در مقابل آمريكا
تأسّف بارتر اين است كه در كشور ما، افرادي هستند كه همان فرهنگ را قبول دارند و آنان را متمدن ميدانند و از تفكّر آنان حمايت ميكنند و با گستاخي، به نفع آنان، مينويسند و سخن ميرانند و آناني را كه با آن فرهنگ مخالفاند، محكوم ميكنند!
اين، خيلي براي ما زشت است كه افرادي اين چنين در سرزمين امام زمانعليه السلام و در ميان منتظران ظهور حضرتعليه السلام وجود داشته باشند.
متأسّفانه، آنان از مردمي كه جبهه رفتهاند و در انقلاب شهيد دادهاند و الآن هم در برابر آمريكا و خواستههاي ناحقّاش، ايستادهاند، طلب كارند!
تلاش مضاعف براي شناساندن حضرتعليه السلام و حكومتاش در پايان، باز از دست اندركاران اين همايش تشكّر ميكنم و اميدوارم با تلاشهايي كه ميشود، مسئلهي مهدويّت، روشنتر از گذشته و با زبان روز
براي مردم بازگو شود.
إن شاء الله از سربازان واقعي امام زمانعليه السلام گرديم.
[مجله انتظار شماره 4 : - سرمقاله] |
:: موضوعات مرتبط:
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
انتظار ,
مهدویت ,